مشاوره روانشناسی خانواده مشاورانه

این وبلاگ با هدف ترویج فرهنگ مشاوره به صورت رایگان در اختیار هموطنان عزیز قرار داده شده است
نظر

بارها و بارها در متون و مقالات مختلف با موضوع روانشناسی رنگ ها روبه رو شده اید.

اگر کمی بیشتر فکر کنید شاید برای تان این سوال مطرح شود که منظور از روانشناسی رنگ ها چیست؟

در پاسخ باید گفت همانطور که هر فردی ویژگی و هویت مخصوص به خود را دارد، رنگ ها نیز از فرهنگ  و مختصاتی مخصوص به خود برخوردارند و هر رنگ، زبانی منحصر به فرد دارد.

اگر کمی دقت کنید خواهید دید که احساس تان در هنگام ورود به مکانی سبز رنگ کاملا متفاوت با هنگامی است که به مکانی با رنگ آمیزی قرمز رنگ وارد می شوید.

در حالت اول ممکن است احساس آرامش و حتی خواب آلودگی کنید در حالیکه در مکان دوم احساس نشاط و انرژی بیشتری خواهید داشت.

روانشناسی رنگ ها به شما کمک می کند تا بتوانید از اثرات ناخودآگاه رنگ ها در زندگی، محل کار و خانه ی تان بهتر استفاده کنید و سرزندگی و نشاط بیشتری را تجربه کنید.

با ادامه ی مطلب همراه باشید تا شما را با مهم ترین مشخصات دنیای اسرارآمیز رنگ ها بیشتر آشنا کنیم.
رنگ خاکستری، نمادی از عقل و درایت

خاکستری نمادی از عقل و درایت است. تمایل به این رنگ می تواند نشان دهنده ی این باشد که به تفکر و فرزانگی علاقمند هستید و فردی فهیم و اهل فکر هستید.

خاکستری پوشان عموما از زندگی راضی اند و به افراد خوش فکر، ایده پرداز و با درایت علاقمند می شوند.

ممکن است فکر کنید این رنگ بیشتر مورد علاقه ی افراد مسن است اما جوانان خاکستری پسند نیز آن هایی هستند که خود را هم شأن افراد سن و سال دار می دانند و از این حالت خرسند هستند.

در صورتی که قصد دارید تا در فضایی، خوش فکر، جدی و همه چیز دان به نظربرسید، خاکستری می تواند انتخاب خوبی باشد.
رنگ سفید و تداعی معصومیت و پاکی

علاوه بر نو عروسان که سفید را به عنوان نمادی از معصومیت به تن می کنند، پرستاران و پزشکان نیز با استفاده از رنگ سفید، پاکی، استریل بودن و عدم وجود آلودگی را به دیگران تذکر می دهند.

در حقیقت ماهیت رنگ سفید آن است که می تواند شما را تمیز، پاک و معصوم نشان دهد.
رنگ مشکی و اعمال قدرت

مشکی یکی از پایه های ثابت اعمال قدرت است.

در صورتی که در محیطی رسمی هستید و قصد اعمال قدرت دارید، مشکی یکی از بهترین رنگ ها خواهد بود.

جالب است بدانید که مشکی در عین قدرت نمایی می تواند نشانه ای از اطاعت و فرمان برداری نیز باشد و بسیار مهم است که از ان در جای مناسب خود استفاده شود.

علاقمندان به رنگ مشکی غالبا افرادی خوش ذوق هستند و طبع و روحیه ای ظریف دارند.
مرکز مشاوره ستاره ایرانیان
رنگ خردلی و قلبی مهربان

خردلی پوشان غالبا افرادی خوش قلب اند و بهرتین دوستان به حساب می آیند.

این افراد ممکن است در شروع روابط دوستانه تا حدی محتاط به نظر برسند چراکه از عواقب اعتماد در هراس اند اما می توانید آن ها را به عنوان بهترین دوستان تان همیشه درنزد خود نگه دارید.
قرمز، رنگ جسارت و تضاد

قرمز یکی از رنگ های گرم و نماد افراط، هیجان و توانگری است.

ممکن است علاقمندان به این رنگ خصوصیان نسبتا متضادی را از خود بروز دهند.

می توان گفت عجله، تندی و رفتارهای تکانشی و قضاوت سریع از جمله ویژگی های دوست داران رنگ قرمر است.

ناگفته نماند که در کنار ویژگی های دردسر ساز گفته شده، قرمز ها معمولا افرادی خوش قلب  و بلند پرواز نیز هستند که کار را بر روایط ترجیح می دهند.
پرتقالی رنگ صداقت

علاقمندان به رنگ در خصوصیات اخلاقی با سبز تشابهات زیادی دارند. خودخواهی در رفتار ان ها دیده نمی شودوتعهد و وفاداری یکی از ویژگی های بارزشان است.

در ارتباط با این افراد کمتر دروغ خواهید شنید و اگر بتوانید در قلب شان نفوذ کنید، ارتباطی پایدار و همیشگی خواهید داشت.

نویسنده : مرکز مشاوره ستاره ایرانیان


نظر

شادی و شادمانی یکی از مفاهیمی است که همواره انسان ها به دنبال آن هستند.

همه ی ما در تلاشیم تا با کمک ابزارهای مختلف، شادی را به دست آوریم و از غم و رخوت دور بمانیم.

این مساله در دنیای امروز که مشکلات، فشارهای عصبی و دردرسرهای دنیای مدرن را در خود جای داده است، هر روز بیشتر و بیشتر می شود.
اما براستی شادی چیست و چگونه می توان شاد بود؟

چرا با وجود بالارفتن سطح رفاه و فناوری، افراد هر روز غمگین و غمگین تر می شوند؟ آیا شما نیز به دنبال روشی برای وارد کردن شادی پایدار در زندگی تان هستید؟

با ادامه ی مطلب همراه باشید تا شما را با مفهوم شادی از دیدگاه روانشناسی مثبت نگر بیشتر آشنا کنیم.
روانشناسی مثبت نگر چیست؟

از سالیان دور، بحث در مورد اختلالات روانی رایج بوده است.

روانشناسان زیادی درباره ی اختلالاتی مانند افسردگی، اضطراب، اسکیزوفرنی و.. صحبت کرده و به نتایج خوبی رسیده اند اما با مطرح شدن روانشناسی مثبت نگر، نوع تازه ای از تفکر در حوزه ی رونشناسی ایجاد شد که به جای تمرکز بر بیماری، مفهوم سلامت را مد نظر قرار می دهد.

به عبارت دیگر اکنون اطلاعات زایدی در مورد بیماری های روانی، چرایی و چگونگی شکل گیری و حتی درمان آن ها وجود دارد اما در روانشناسی مثبت نگر ما به دنبال ان هستیم که قابلیت ها و توانمندی های مثبت را ایجاد و تقویت کنیم تا مفهوم زندگی خوب حاصل شود.
روانشناسی مثبت نگر دارای چه مفاهیمی است؟

در این رویکرد جدید، خبری از اسامی متنوع بیماری ها نیست. خوشحالی، لذت، انعطاف پذیری، سرسختی، خوش بینی، امید، احساس کارایی و شادی از جمله مهم ترین مولفه های روانشناسی مثبت نگر هستند.

در این مطلب سعی داریم تا شما را با “شادی” به عنوان یکی از مهم ترین عناصر این رویکرد بیشتر آشنا کنیم.

شادی چیست و چگونه به دست می آید؟

نتیجه ی بررسی کتاب های زیادی در حوزه ی شادی نشان می دهد که شادی، در لحظه اتفاق می افتد.

به عبارت دیگر شما در یک لحظه یا شاد هستید و یا شادی را از دست داده اید. نمی توان انتظار داشت که شما این لحظه را از دست دهید و شادی نهفته در آن در انباری برای بعد ذخیره شود و به شما بازگردد.

در حقیقت در هر لحظه شما می توانید شادی را انتخاب کنید و یا آن را از دست بدهید و انتخاب دیگری وجود ندارد.
شادی از دست رفته را از دزدان شادمانی تان پس بگیرید.

ممکن است با این سوال مواجه شوید که چرا شادی سخت و پیچیده است؟ چرا با وجود صرف هزینه های گزاف خوراک، خرید، تفریح و اندوختن مال و.. همچنان خبری از شادی نیست؟

در پاسخ باید گفت اصولا شادی راهی سخت تر و مفیدتر است اما افرادی زیادی حاضرند مسیر جاده ی افسردگی و غم را در پیش بگیرند چرا که ساده ترین راه است و نیازی به تلاش و توجه ندارد.

برای کسب شادی پایدار در زندگی، لازم است تا سارقان شادی را شناسایی و خلع سلاح کنید:
1? مقایسه ی خود با دیگران

اگر مقایسه ی خود با دیگران به یکی از عادت های تان تبدیل شده است، رنگ شادی را نخواهید دید.

بهتر است لیستی از افراد دور و برتان تهیه کنید و به خودتان متذکر شوید که هر یک از شما شرایط منحصر به فرد خود را دارید.
دست از مقایسه بردارید و شرایط مخصوص به خود را بپذیرید.

نویسنده : مشاوره ازدواج


طلاق و جدایی به عنوان یکی از مهم ترین تجارب ترومایی دوران زندگی طرح است که می تواند زوجین را در معرض خطرات جسمی و روانی قابل توجهی قرار دهد.

بر اساس آمارهای مبتنی بر تجارب بالینی، میزان قابل توجهی از افسردگی، اختلالات اضطرابی و علایم استرس پس از سانحه با طلاق همایند است.

اگر به عنوان فردی که طلاق را تجربه کرده است این مطلب را می خوانید، می توانید به خودتان تبریک بگویید.

تصمیم گیری برای جبران آسیب های پس از طلاق یکی از مهم ترین نقاط عطف زندگی شما خواهد بود که عزت نفس از دست رفته ی تان را بازسازی کرده و شما را برای مدیریت شرایط سخت کنونی تان یاری می کند.
1- موقعیت فعلی تان را بپذیرید.

اولین و اساسی ترین گام در بهبود زخم های عاطفی ناشی از طلاق آن است که وقوع آن را علی رغم همه ی سختی ها بپذیرید.

اینکه زندگی چندین و چند ساله تان را نابود شده ببینید، احساسات منفی زیادی از جمله غم، اندوه، اضطراب و خشم را به همراه خواهد داشت.

بخشی از پذیرش موقعیت کنونی شامل پذیرش احساسات منفی فعلی تان نیز خواهد بود.

به خاطر داشته باشید که این احساسات همیشگی نخواهند بود و بهتر است برای تجربه ی آن ها خودتان را مستحق عذاب وجدان و سرزنش نبینید.

در این مرحله لازم است تا خودتان رابه عنوان فردی آسیب دیده در آغوش بکشید و از طریق همدلی با احساسات منفی، فرایند خودیاری را به خوبی طی کنید.

سوگواری برای زندگی از دست رفته یکی از مهم ترین نیازهای شماست که لازم است آن را بپذیرید.
2- پیوندهای اجتماعی را تقویت کنید.

ممکن است در این مرحله نگرانی های زیادی در مورد حرف مردم، نظران اطرافیان، همکاران و.. داشته باشید.

آنچه مهم است آن است که در شرایط کنونی بیش از نشخوار افکار منفی، نیازمند تقویت ارتباطات اجتماعی تان هستید.

برای خودتان دوستان جدیدی بیابید، ارتباط با اقوام و دوستان سابق را تقویت کنید، مسافرت های گروهی را در اولویت اول قرار دهید و ازلاک تنهایی و انزوا خارج شوید.

اهمیت این نکته در ان است که از طریق تقویت ارتباطات جمعی، خود را در مقابل احتمال ابتلا به افسردگی واکسینه کرده اید و بحران فعلی تان را با قدرت بیشتری مدیریت می کنید.

    چگونه آسیب های بعد از طلاق را ترمیم کنیم؟
    روانشناسی اعتماد به نفس از دست رفته
    روان شناسی حیرت آور، گزارشی از یک نمونه واقعی
    هوش هیجانی و مدل چهارعاملی گلمن
    آیا روان شناسان اینترنتی رایگان واقعی هستند؟

3-زمانی را به خودآگاهی اختصاص دهید.

اهمیت اختصاص زمانی برای افزایش خودآگاهی از آن جهت است که بتوانید عزت نفس آسیب دیده ی خود را بازسازی کنید.

در این شرایط ممکن است احساس کنید فردی دوست داشتنی نیستید، مستحق ارزش و احترام نبوده اید و یا اینکه زندگی خوب در شان شما نبوده است.

خودآگاهی به شما کمک خواهد کرد تا نقاط مثبت و منفی تان را در کنارهم نظاره کنید و خود را به عنوان فردی واقعی بپذیرید.

برای این منظور، یست از نقاط ضعف و قوت خود تهیه کنید.

می توانید از دیگران نیز تقاضا کنید تا در مورد ویژگی های تان بازخوردهایی ارایه دهند.

 پس از تکمیل لیست ویژگی ها، نیازمند آن هستید که ویژگی های مثبت را هر روز به خود یادآوری کنید و برای جبران نقاط ضعف تان برنامه ریزی کنید.

نتیجه ی نهایی حرکت در این مسیر، این خواهد بود که خود را به عنوان فردی عزت مند می پذیرید و احساسات منفی را به قدرت گذشته تجربه نخواهید کرد.
4- پاسخی برای سوال ” دلایل اصلی شکست ” پیدا کنید.

تجربه ی طلاق، تجربه ای حاکی از شکست است مگر آنکه بتوانید از آن به شیوه ای مثبت درس بگیرید.

بدین منظور لازم است به این سوال اساسی پاسخ دهید که ” دلایل اصلی شکست در زندگی مشترک من چه بود؟ ” و یا ” اگر چه رفتارهایی را بروز می دادم/ نمی دادم، زندگی موفقیت آمیزی داشتم؟ ”

به یاد داشته باشید که آگاه نبودن نسبت به دلایل شکست، احتمال تکرار شکست را افزایش خواهد داد.

تلاش کنید تا به دلایل عدم موفقیت خود آگاه شوید و آنها را اصلاح کنید.

ممکن است در این مسیر نیازمند استفاده از کمک های تخصصی یک روانشناس یا مشاور خانواده نیز باشید.

به عنوان مثال در صورتی که دایما در دام افراد سوء استفاده گر و غیر حمایت گر می افتید، بررسی طرحواره های ناکارآمد اولیه تان به شما کمک خواهد کرد تا این چرخه را متوقف کرده و روابط سالم تری را تجربه کنید.
5- از تفکر شناسایی مقصر، فاصله بگیرید.

ذهن افرادی که طلاق را تجربه کرده اند به صورت ناخودآگاه در پی یافتن مقصر است.

ممکن است زمان زیادی را به این اختصاص دهید که مقصر اصلی این شکست چه فرد یا افرادی بوده اند؟

بررسی ها نشان می دهد که نشخوار افکاری از این دست نه تنها به حل مشکل تان کمکی نخواهد کرد بلکه احتمال افسردگی را تا حد زیادی افزایش می دهد.

بهتر است برای کمک به خودتان از این افکار فاصله بگیرید و تلاش کنید تا سهم خودتان در رابطه را شناسایی و اصلاح کنید.

نویسنده : مرکز مشاوره روانشناسی ایران


آیا کودکان شما شلوغ می کنند و همه چیز را به هم می زنند؟ آیا صدای تلویزیون زیاد است و صدا تیراندازی مربوط به بازی های ویدئویی شما را عصبی می کند؟ این مواردی که به صورت مداوم در خانه شما صورت می گیرد، منجر به عصبی شدن شما خواهد شد.

همچنین همسایه ها و دوستانتان هم سر و صدا می کنند و همسر شما در حمام منتظر است تا سر و صداها کم شوند و محیط خانه آرام شود. آیا این صداهای وحشتناک برای شما هم آشنا هستند؟

در صورتی که پاسخ شما بله باشد، نباید بیش از این منتظر بمانید و باید همین الان شروع به ایجاد یک محیط آرام در خانه خودتان بکنید تا بتوانید یک زندگی آرامش بخشی را در کنار اعضای خانواده تان داشته باشید.

مراحل
1? تمایل داشتن به اجرای یک سری محدودیت ها و مطمئن شدن در مورد اجرای آنها.

شاید این مورد اولین و مهمترین چیزی می باشد که باید انجام دهید. این مورد به معنای در نظر گرفتن یک سری محدودیت هایی برای زمان ها، میزان صداها و فعالیت ها و زمان خوابیدن می باشد.

این قوانین در مورد والدین هم وجود دارد؛ در صورتی که کودکان برای رفتن به مدرسه والدینشان را از خواب بیدار کنند، این وضعیت یک وضعیت نامناسبی برای والدین خواهد بود که هر صبح اتفاق می افتد.

در صورتی که والدین همزمان با کودکان بخوابند، بیدار شدن در هر روز صبح برای آنها یک کار سختی نخواهد بود؛ خوابیدن یک مورد مهمی برای والدین می باشد، ولی آنها نباید انتظار داشته باشند که در حین رفتن کودکان به مدرسه بخوابند.

2? یک خانه آرام تر را تصور کنید.

چه چیزی می بینید؟ مواردی که تصور کرده اید را بنویسید و به منظور دستیابی به یک محیط خانگی آرام تر، این موارد را به عنوان اهداف خودتان در نظر بگیرید.

شما در ذهن ناخودآگاه خودتان یک تصویر درستی از یک خانه ای خواهید داشت که می خواهید در چنین خانه ای زندگی کنید – همواره این مورد را در نظر داشته باشید و به تدریج برای دستیابی به آن تلاش کنید.

3? بنشینید و یک لیست از مواردی تهیه کنید که منجر به ایجاد بیشترین صداها می شوند و آرامش خانه شما را از بین می برند.

این موارد عبارت از اولین مواردی هستند که شما باید در مورد محدودیت های اعمال شده در نظر بگیرید. زمانی که قرار است یک مهمان به خانه شما بیاید، صدای تلویزیون را کم کنید و میزان استفاده از کامپیوتر را محدود کنید. همچنین یک سری محدودیت هایی را برای موارد کوچک در نظر بگیرید.

کودکان به اسباب بازی ها و سرگرمی نیاز دارند، ولی این بدان معنا نیست که آنها به تلویزیون و بازی های ویدئویی نیاز دارند.

سعی کنید که فرزند شما به جای بازی های ویدئویی، به بازی هایی همانند شطرنج، Mahjong (یک بازی چینی که با 4 نفر و 144 کاشی انجام می شود) و تخته نرد مشغول شود.

همچنین هزینه مربوط به بازی های قدیمی و بازی های تخته ای بسیار کمتر از هزینه بازی های تلویزیونی و بازی های ویدئویی دارای میز فرمان است.

4? مشخص کردن یک جدول مربوط به وظایف.

این جدول وظایف باید برای هر یک از اعضای خانواده وجود داشته باشد و شامل روزها و تاریخ های سررسید باشد.

هر چقدر که کار مشخص شده بزرگتر باشد، باید چارچوب زمانی در نظر گرفته شده برای آن هم طولانی تر باشد تا فرد به آرامی بتواند آن را انجام دهد – در واقع فرد بتواند کار خودش را به صورت بخش به بخش انجام دهد، به جای اینکه شعبده بازی بکند و همه کارها را به صورت یکجا انجام دهد.

5? همه موارد در هم ریخته را مرتب کنید.

بی نظمی و در هم ریختگی منجر به ایجاد استرس، عجله و عدم توانایی برای درست فکر کردن می شود. هر چقدر که وسایل کمتری در روبروی شما وجود داشته باشد، احساس آرامش بیشتری خواهید داشت. همچنین مشخص است که این شرایط به تمیزکاری کمتری هم نیاز خواهد داشت.

در صورتی که کودکان اسباب بازی ها، کتاب ها و بازی هایی زیادی داشته باشند، در منظم کردن این موارد به آنها کمک کنید. آنها می توانند وسایل خودشان را در انبارها نگهداری کنند، ولی به آنها بگویید در صورتی که وسایل شان سه بار پشت سر هم در اتاق پخش شده باشد و جمع نشود، این وسایل را به نزدیک ترین مغازه خیریه خواهید داد.

شما باید قصد چنین کاری را به صورت واقعی داشته باشید و برای اینکه این کار شما یک تاثیر مناسبی داشته باشد، باید خودتان را برای چنین کاری آماده کنید.

6? همزمان با اینکه درست می کنید، تمیز کنید.

در صورتی که شما بتوانید وسایل استفاده شده در آشپزی را در حین آماده شدن غذا بشورید، در این صورت ظرف های آلوده کمتری خواهید داشت. همین مورد در رابطه با تمامی وسایل مورد استفاده در حین هر کار دیگری هم مصداق دارد – به هر فردی آموزش دهید که بعد از استفاده کردن از هر وسیله ای، آن را به جای قبلی خودش برگرداند.

یک سری سبد ها و صندوق های انباره ای بخرید و آنها را برچسب گذاری کنید و افراد خانواده را تشویق کنید که وسایل مورد استفاده را به جای قبلیش برگردانند.

7? برای وعده های غذایی برنامه داشته باشید.

در صورتی که همواره نگران این مسئله هستید که چه غذایی را برای شام آماده کنید، هر هفته نیم ساعت از وقت خودتان (معمولا عصر یک شنبه زمان خوبی است) را صرف تهیه یک برنامه غذایی برای هفته آینده کنید.

این بدان معنا نیست که شما باید یک برنامه غذایی خاصی را در نظر بگیرید یا همه وقت خودتان را صرف آشپزی کنید، ولی حداقل بنویسید که “پاستا – دوشنبه”، “استیک – سه شنبه”، “پیتزا – چهارشنبه”، “سوشی – پنج شنبه”، “بیرون رفتن – جمعه”. در این حالت شما یک ایده ای را در مورد وعده غذایی اصلی خواهید داشت و در حالی که عناصر اصلی در دسترس شما قرار دارند، می توانید هر شب در مورد چاشنی ها و سبک مورد استفاده تصمیم گیری کنید.

نویسنده : همسرانه


 همزمان با ابعاد مختلف رشد جسمی، روانی و حرکتی کودکان، توانایی های زبانی آن ها نیز تغییر می کند.

ممکن است برخی از کودکان زودتر از هم سن و سال های خود شروع به سخن گفتن کنند و یا به گونه ای قابل توجه، صحبت های اطرافیان را بهتر درک کنند.

در حقیقت رشد زبانی کودکان مختلف نیز می تواند با هم متفاوت باشد و با توجه به تاثیرات قابل توجه زبان بر ابعاد مختلف زندگی از جمله برقراری ارتباط، یادگیری، مهارت های خواندن، درک مطلب و ..در این مطلب قصد داریم تا شما را با رشد زبانی کودکان و جزییات آن بیشتر آشنا کنیم.

رشد زبانی چیست؟

نظریه پردازان زیاید از جله اسکینر، چامسکی، پیاژه، لوریا، برونر  و ویگوتسکی به بررسی مساله رشد زبانی پرداخته اند.

رشد زبانی از دو بخش مهم زبان بیانی و زبان دریافتی تشکیل شده است. می توان گفت زبان بیانی عبارت است از اینکه کودک بتواند از طریق صحبت کردن با دگران ارتباط برقرار کند و یا مطالب را به درستی بنویسد.

زبان دریافتی نیز به معنای توانایی کودک در درک گفته های دیگران به صورت کلامی و نوشتاری است.

بنابراین کودکانی که از رشد زبانی خوبی برخوردارند، می توانند معانی مد نظر خود را به راحتی به دیگران منتقل کنند و معنای کلام و نوشتار دیگران را نیز به خوبی دریابند.

عوامل تاثیر گذار بر رشد زبانی کودک

تحقیقات انجام شده در حیطه ی رشد زبانی نشان دهنده ی آن است که عوامل مختلفی در کنار یکدیگر قرار می گیرند و رشد زبانی فرد را پیش بینی می کنند.

به عنوان مثال لازم است تا مجموعه ای از عوامل رشد عمومی، رشد حواس، مغز، اعصاب، سیستم عصبی مرکزی، رشد فعالیت های عالی ذهنی و چگونگی شکل گیری طرح های رشد زبانی به درستی پیش روند تا فرد به رشد زبانی مطلوب دست یابد.

 

رشد زبانی کودکان چگونه آغاز می شود؟

ممکن است برای شما نیز این سوال ایجاد شود که کودکان چگونه زبان را یاد می گیرند؟ آیا آن ها در ابتدا زبان دریافتی را می آموزند و یا زبان بیانی را؟

پژوهش های انجام شده نشان می دهد که در پایان اولین سال زندگی کودک، فهم زبانی ایجاد می شود.

این بدین معناست که کودک قبل از انکه بتواند کلمه ای را بیان کند، برخی از کلمات و اصطلاحات را می فهمد و سپس تلاش می کند تا آن ها را به کار ببرد.

کلارک معتقد است وقتی کودکان کلمه ای را می شنوند، شروع به حدس زدن در مورد معنای آن می کنند و سپس تلاش می کنند تا ضمن به کار بردن آن کلمه، حدسیات خود را امتحان کنند.

بر اساس به آزمون گذاشتن حدسیات، کودک می تواند به تدریج متوجه معنای کلمات شود و آن ها را بیاموزد.

در مرحله ی بعد کودک تلاش می کند تا از طریق کلماتی که یادگرفته با محیط ارتباط برقرار کند و زبان بیانی را نیز رشد دهد.

رشد زبانی از تولد تا 8 سالگی

به عنوان یک والد، مربی و یا فردی که با کودکان در ارتباط هستید، آگاهی از مراحل رشد زبانی به شما کمک می کند تا بتوانید برای بهبود آن برنامه ریزی کنید.

رشد زبانی کودکان نیز ار الگوی عمومی رشد تبعیت می کند. در ابتدا کودک تلاش می کند تا از طریق گریه و اصوات مختلف با دیگران ارتباط برقرار کند.

سپس در اواخر ماه دوم تولد، خندیدن، ابزار دیگری است که به ابزارهای زانی کودک افزوده می شود.

در یک کودک 5 یا 6 ماهه شاهد آن خواهید بود که شروع به هجاسازی می کند و از این طریق، تمایل به برقراری رابطه با دیگران را نشان می دهد.

این هجاها در طول زمان بیشتر میشوند و کودک یک ساله می تواند اولین کلمه ی با معنی را تولید کند.

جالب است بدانید که که کودکان در یادگیری زبان، بیش از آنکه تولید کننده باشند، دریافت کنندگان خوبی هستند.

بدین معنا که آن ها قبل از آنکه ده کلمه را بگویند، 50 کلمه را می فهمند و به عبارتی واژگان دریافتی آن ها 5 برابر واژگانی است که تولید کرده اند.

به طو میانگین می توانیم بگوییم که کودکان در سن 2.5 سالگی، حداقل 50 کلمه را بیان می کنند و روند پیچیده ی دریافت و انتقال زبان را از کلمه به جمله سازی گسترش می دهند.

به گونه ای که کم کم جمله سازی می کنند و قواعد زبانی را نیز یاد می گیرند.

با ورود به مدرسه و به ویژه پس از 8 سالگی، کودکان بر زبان، آگاهی کاملی یافته  و کارکردهای مختلف آن را به خوبی درک می کنند.

 

چگونه می توان رشد زبانی کودک را بهبود داد؟

همانطور که گفته شد، رشد زبانی کودک نیز همانند سایر ابعاد رشد، روندی مرحله به مرحله دارد. این بدین معناست که ایجاد فشار و اجبار برای جهش از مرحله ای به مرحله یدیگر نه تنها به سود کوک نیست بلکه می تواند رشد او را مختل کند.

به عنوان مثال خط خطی کردن یکی از مهم ترین فعالیت های کودک است زیرا می تواند به رشد زبان و بعدها بر توانایی خواندن تاثیر بگذارد.

کودک 5 یا 6 ساله ای که هنوز خط خطی می کند باید پیش از آنکه بتواند بخواند یا بنویسد، این مرحله را به پایان برساند.  بنابریان تحمیل کودک به جهش از این مرحله مهم، یادگیری او را کند می کند و به او صدمه ی عاطفی قابل توجهی می زند.

نویسنده : سایت کودکانه


آیا خانواده شما یک خانواده سوء استفاده کننده یا مخربی است یا اعضای آن وظایف خودشان را به درستی انجام نمی دهند؟ تصمیم گیری در مورد نپذیرفتن خانواده خود یک تصمیم ساده ای نمی باشد؛

ولی در برخی مواقع بهترین روش ممکن برای جدا شدن از گذشته دردناک و محافظت از خودتان، فرزندانتان و دارایی خودتان در برابر خطرات آینده، از بین بردن ارتباط خود با خانواده می باشد.

شما با توجه به سن و موقعیت (و جایی از جهان که در آنجا زندگی می کنید)، می توانید از یک سری ابزارهای قانونی برای دور نگهداشتن خانواده از خودتان استفاده کنید.
روش یک از دو
دور ماندن از خانواده در دوران کودکی

1? از خدمات محافظت از کودکان استفاده کنید.

در صورتی که سن شما کمتر از 18 سال باشد و احساس کنید که محیط زندگی شما یک محیط خطرناکی است، برای دریافت کمک به خدمات محافظت از کودک که در منطقه تان وجود دارند، مراجعه نمایید. این کار مهمترین و اولین اقدامی می باشد که شما باید برای دستیابی به یک محیط ایمن انجام بدهید.

زمانی که شما از خانواده خودتان طرد شده باشید، CPS به شما کمک خواهد کرد تا در برابر آسیب های احتمالی ایجاد شده از طرف خانواده خودتان ایمن باشید.

در صورتی که در مورد تماس گرفتن با CPS تردید داشته باشید، در رابطه با گزینه های در دسترس خودتان با یک معلم، مشاور مدرسه یا والدین دوستان خودتان صحبت کنید.

نکته ای که باید در نظر داشته باشید، عبارت از این مورد است که به محض اینکه به سن 18 سالگی برسید، والدین شما از نظر قانونی حق نخواهند داشت تا در مورد شما تصمیم گیری کنند.

شاید شما با خانواده خودتان زندگی نکنید، ولی آیا آنها واقعا خطراتی را برای شما ایجاد می کنند؟ در صورتی که جواب شما «خیر» باشد، شاید بهترین انتخاب برای شما، ماندن در خانواده باشد. زمانی که به سن 18 سالگی برسید، شما می توانید هر طور که خودتان مایل باشید زندگی کنید.

2? در مورد جدا شدن خودتان از خانواده تصمیم گیری کنید.

در صورتی که شما نوجوان باشید، راه قانونی مربوط به جدا شدن از خانواده، عبارت از “مستقل شدن” از آنها می باشد. این بدان معنا است که با شما به عنوان یک فرد بزرگسال، یک برخورد قانونی صورت خواهد گرفت و این حق را خواهید داشت که در مورد خودتان تصمیم گیری کنید و والدینتان از این به بعد، سرپرست های قانونی شما نخواهند بود.

در اکثر کشور ها، شما باید حداقل 16 ساله باشید تا بتوانید درخواست مستقل شدن از خانواده را بدهید. این انتخاب زمانی می تواند یک انتخاب درستی باشد که موارد زیر در مورد شما مصداق داشته باشند:

• والدین شما افراد سوء استفاده کننده ای باشند.
• والدینتان نتوانند از شما محافظت کنند.
• وضعیت موجود در خانه والدینتان، برای شما نفرت انگیز باشد.
• شما از نظر مالی مستقل باشید و بخواهید که حقوق مربوط به یک فرد بزرگسال را داشته باشید.

3? داشتن استقلال مالی.

دادگاه اجازه مستقل شدن را به شما نخواهد داد، مگر اینکه بتوانید اثبات کنید که می توانید از والدین خودتان مستقل باشید و همانند یک فرد بزرگسال زندگی کنید.

این شرایط به معنای داشتن پول کافی برای تامین هزینه مربوط به محلی که در آن زندگی می کنید، خرید لوازم، داروهای پزشکی و سایر مخارج می باشد.

در صورتی که شما مستقل شده باشید، خانواده شما هیچ مسولیتی در قبال پرداخت پول برای تامین نیازهای مبنایی شما نخواهد داشت.

این پروسه را از طریق پیدا کردن کار در سریعترین زمان ممکن شروع کنید. تا جایی که می توانید پول پس انداز کنید؛ پول به دست آمده را برای مواردی خرج نکنید که هیچ نیازی به آنها ندارید.

از خانه مربوط به والدین خودتان بیرون بیایید و به آپارتمان خودتان بروید. همچنین شما تا زمانیکه مشخص شود این استقلال دائمی و قطعی می باشد، می توانید در کنار یکی از دوستان یا بستگان خودتان بمانید.

4? از والدین خودتان اجازه بگیرید.

در صورتی که والدینتان موافقت کنند که نمی خواهند از نظر قانونی مسولیتی در برابر شما داشته باشند، در این صورت فرآیند مستقل شدن به صورت راحت تری انجام خواهد شد.

در صورتی که آنها با مستقل شدن شما موافقت نکنند، در این صورت شما باید اثبات کنید که آنها والدین مناسبی نمی باشند.

5? تشریفات اداری را انجام بدهید.

شما باید درخواست مربوط به مستقل شدن را پر کرده و ارائه بدهید؛ شما می توانید در دادگاه منطقه ای خودتان این برگ درخواست را تهیه کنید.

همچنین شما باید برگه های مربوط به وضعیت مالی، وضعیت شغلی و وضعیت زندگی خودتان را هم پر کنید.

در صورت امکان سعی کنید که در حین پر کردن این برگه ها، از یک نوع کمک قضایی استفاده نمایید.

یک وکیلی که با قوانین موجود در ایالت یا کشور شما آشنا است، می تواند در طول این فرآیند به شما کمک کند تا مطمئن شوید که همه برگه ها را به صورت درستی پر کرده اید.

برای این منظور سعی کنید از روش های مربوط به نحوه استخدام یک وکیل در حین داشتن درآمد پایین استفاده نمایید.

6? در جلسات مقدماتی و جلسات تعیین شده توسط دادگاه حضور داشته باشید.

بعد از آنکه شما درخواست و سایر برگه های خودتان را به دادگاه تحویل بدهید، یک تاریخی را برای جلسه مقدماتی دریافت خواهید کرد که هر دو شما و والدینتان باید در آن جلسه حضور داشته باشید.

وضعیت شما بررسی خواهد شد و در صورتی که والدینتان نسبت به مستقل شدن شما اعتراض داشته باشند، شما باید در جلسات دادگاه حضور داشته باشید تا اثبات کنید که والدینتان صلاحیت کافی را برای سرپرستی شما ندارند.

ممکن است که بعد از جلسه مقدماتی، یک بررسی از وضعیت خانه شما صورت بگیرد.

در صورتی که با موفقیت اثبات کنید که شما می توانید (و باید) همانند یک فرد بزرگسال زندگی کنید، در این صورت هیچ مشکلی برای جدا شدن از والدین و اعضای خانواده تان نخواهید داشت – به صورت مناسبی از آنها جدا خواهید شد.

نویسنده : همسرانه


برهنه بودن خانواده می تواند به دلیل ارزش های فرهنگی یک موضوع منحرف کننده ای باشد، ولی برهنه بودن اعضای خانواده در کنار یکدیگر یک مورد کامل عادی و صحیحی می باشد.

در واقع در نظر گرفتن برهنگی به عنوان یک حالت طبیعی و نرمال می تواند به کودکان شما کمک کند تا یک تصویر بدنی سالمی را به دست بیاورند و زمانی که به سن رشد می رسند، قرار ملاقات های (عشقی) سالمتری داشته باشند.

با این وجود، تمرین برهنه بودن در خانواده به صورت ایمن اهمیت زیادی دارد. شما می توانید این کار را از طریق آموزش دادن به کودکتان در مورد برهنه بودن، مشخص کردن قواعد و محدودیت ها و شناسایی مشکلات بالقوه انجام دهید.
روش یک از سه:
آموزش دادن به کودکان در مورد برهنه بودن
1? به فرزندتان آموزش دهید که برهنه بودن یک مورد طبیعی می باشد و مربوط به سکس نیست.

بر اساس فرهنگی که شما در آن زندگی می کنید، ممکن است برهنه بودن را به عنوان یک مورد جنسی در نظر بگیرید. با این وجود، این حالت طبیعی ترین حالت ممکن می باشد.

زمانی که شما در کنار فرزندانتان برهنه هستید، یک رفتار طبیعی و نرمالی داشته باشید.

آنها را تشویق کنید که برهنه بودن را به عنوان یک بخش مهمی از هویت انسانی در نظر بگیرند، نه به عنوان یک کار جنسی.

برهنه بودن لزوما به معنای تحریک جذابیت جنسی نیست. در خانواده خودتان سکس و برهنه بودن را از هم جدا کنید تا برهنه بودن در محیط خانوادگی به صورت مناسبی تمرین شود.

هشدار: بهترین حالت این است که حالت برهنه بودن خانواده را در زمانی که بچه های شما در سنین پایینی هستند، به آنها آموزش دهید.

در صورتی که شما بچه های بزرگی داشته باشید، باید برهنه بودن را در زمانی تمرین کنید که این بچه ها در کنار شما نباشند، هر چند که آنها با این موضوع هیچ نوع مشکلی نداشته باشند.

2? برهنه بودن ایمن در مقابل جنس مخالف را از سنین اولیه آموزش دهید.

یکی از بزرگترین چالش های خانواده، عبارت از سر و کار داشتن با جنسیت های متفاوت می باشد. کودکان سوالات زیادی دارند و ممکن است برخی افراد در کنار شما راحت نباشند.

نحوه برهنه بودن در مقابل جنس مخالف را از همان اوایل کودکی یا هر چه زودتر به فرزندانتان آموزش دهید.

به سوالات فرزندانتان در مورد تفاوت های مربوط به بدن اعضای مختلف خانواده، همانند اندام های جنسی و موی بدن، پاسخ دهید. شاید شما این پاسخ را بدهید که “من موی بیشتری نسبت به شما دارم، چرا که من بالغ و بزرگ هستم.

شما هم در آینده مو خواهید داشت” یا “شما یک آلت تناسلی مردانه دارید و خواهر شما واژن دارد، به همین دلیل آلت تناسلی شما با هم متفاوت است.”

توضیح بدهید که در رابطه با لمس کردن، چه چیزی مناسب و چه چیزی نامناسب می باشد.

ممکن است بگویید که “لمس کردن شما به نحوی که منجر به ایجاد ناراحتی در شما شود، یک مورد مناسبی نمی باشد. همچنین هیچ شخصی نباید این بخش از بدن شما را لمس کند.”

دیده شدن بدن والدین به صورت لخت توسط فرزندان، در صورتی که به صورت سکسی نباشد و کودک مشکلی در رابطه با آن نداشته باشد، هیچ نوع ایرادی ندارد.

3? در حین برهنه بودن، تصویر بدنی سالم را برای فرزندانتان آموزش دهید.

یکی از مهمترین مزیت های تمرین کردن برهنه بودن خانواده، ایجاد یک تصویر بدنی سالم و مناسب برای کودکتان می باشد.

زمانی که شما در کنار آنها برهنه هستید، راحت باشید و به بدن خودتان افتخار کنید. علاوه بر این، زمانی که در کنار فرزندانتان قرار دارید، هیچ وقت نسبت به بدن خودتان انتقاد نکنید.

به جای اینکه بگویید “این کاش از دست این شکم راحت می شدم”، بگویید که “من خوشحالم که بدن من توانسته است تو را به دنیا بیاورد.”

4? زمانی که در یک جمع خانوادگی قرار دارید، از بروز تمایلات جنسی اجتناب کنید.

هر چند که احساسات جنسی یک مورد عادی و سالمی می باشند، ولی فقط باید در جاهای خلوت این احساسات را بروز دهید.

در غیر این صورت ممکن است که بچه های شما در رابطه با موارد درست و نادرست دچار اشتباه شوند.

در صورتی که شما تحریک شده باشید، آلت تناسلی خودتان را بپوشانید یا با آوردن یک بهانه ای به یک اتاق دیگری بروید.

همچنین در زمانی که فرزندانتان در کنارتان قرار دارند، هیچ وقت همسر خودتان را به صورت سکسی لمس نکنید.

برای مثال زمانی که فرزندانتان در کنارتان قرار دارند، پستان همسرتان را فشار ندهید یا اندام های تناسلی وی را لمس نکنید. شاید فرزندانتان فکر کنند که آنها هم باید این کار را انجام دهند، چرا که شما این کار را برایشان مدلسازی می کنید.

5? به آنها توضیح دهید که هنجار های فرهنگی متفاوتی در مورد برهنگی وجود دارند.

در مورد برهنه بودن، هر فرهنگی ارزش های مختص به خودش را دارد. برای مثال، فرهنگ های اروپایی در مورد برهنه بودن در محیط خانواده و محیط عمومی، بازتر می باشد؛ این در حالی است که سایر فرهنگ ها معتدل تر هستند.

وجود داشتن ارزش های فرهنگی متفاوت و سوال پرسیدن در مورد ارزش های موجود در مکانی که شما زندگی می کنید، هیچ نوع مشکلی را ایجاد نمی کند.

با این وجود، در رابطه با این تفاوت ها با فرزندانتان صحبت کنید تا آنها درک مناسبی از تفاوت موجود در زندگی خودشان و زندگی دوستانشان داشته باشند.

ممکن است شما بگویید که “ما در خانواده خودمان دوست داریم که به طبیعت نزدیک باشیم و از بدنمان تجلیل می کنیم.

این بدان معنا است که برهنه بودن در کنار اعضای خانواده برایمان یک مورد عادی می باشد.

برخی از دوستان شما به دلیل اینکه دارای ارزش های خانوادگی متفاوتی هستند، ممکن است که این شرایط برایشان عادی نباشد.”

نویسنده : همسرانه